سایت عاشقانه...
از تو هیچ چیز به جز دلخوری باقی نمی ماند
نه خاطره خوبی نه حس قشنگی
تا دلم را به آن خوش کنم،
و بابتش در تنهایی یک لبخند بزنم
به تو فکر کردن،
فقط، اشکهایم را سرازیر میکند ..
و، دلخوریهایم را بیشتر میکند ..
مزه ی تلخ بودنت را
نوک زبانم که میرسی برمی گرداند
روزهای خوش خیم تلخی تو را
حالا به عنکبوتی فکر کن
که سر نخم را از گلویت می برد
جانوران زیر دریای چشمم
روی یکی از این موج ها صدایم را دریافت می کنند !!!
تا می توانی از من فاصله بگیر !
اصلن برو و ته ته دنیا بایست !
ایستادی ؟؟؟
حالا برگرد !
یک نفر پشت سرت ایستاده !
و آن یک نفر منم !
این شعبده بازی نیست عزیزکم !
زمین گرد است !
یک روز دوباره به هم خواهیم رسید . .
ﺁﻥ ﮐﻪ ﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻗﻴﻤﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧد
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﻴﺨﺶ ﺑﮑﺸﯽ … ﺑﮕﺬﺍﺭﺑﺮﻭﺩ!
ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ !
ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺑﺪﻫﯽ ﺍﺯ ﻓﮑﺮﺕ ﺑﻴﺮﻭﻧﺶ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯ ﻭ ﺗﺎ ﺣﺪ ﮐﺎﻓﺮﯼ ﺍﻧﮑﺎﺭﺵ کن !
حتی ﺍﮔﺮ بهترین کس تو ﺑﺎﺷﺪ !!
دوست داشتن به حرف نیست
دوست داشتن به حرف نیست !!!
به وقتیه که برات میذاره
به ارزشیه که برات قائل میشه
به دلگرمیه که بهت میده
اما وقتی طرفت همش نیست !!
وقتی تو توی لحظه لحظه زندگیت تنهایی
این دوست داشتن نیست !!
"دوست داشتن "
این نیست که
جا خالی هاشون رو با تو پر کنند !
اینه که
بخاطر تو ..
جا خالی کنند …
ببخشیـد پشتـم به شماسـت !
ببخشیـد که خندیدنـم نمـی آید .
ببخشیـد که دیریسـت سر زده به دنیایـتان نمـی آیم ،
ببخشیـد که نمـی گویم رویاهایتـان را دنبـال کنـید ،
ببخشیـد که نیستـم ،…
که نمی بینـم روزهایتـان را …
مـن هـم خـودم را مـی بخشـم
کـه نمـی بینم خودم را
کـه دیگـر هیـچ چـیز خوشحالم نمـی کند
کـه خنـده هایـم از زور هـم زورکـی تر شده است …
مـن هم خودم را مـی بخـشم
کـه دلم دیـگر
هیـچ آشنـایـی نـدارد
مـن هـم خـودم را
میبـخشـم ...
خوش به حال باد
گونه هایت را لمس می کند
و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد !
کاش مرا باد می آفریدند ...
تو را برگ درختی خلق می کردند؛
عشق بازی برگ و باد را دیده ای ؟!
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند …
ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺁﺭﻭﻡ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ …
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﯿﭽﮑﺴﻮﻧﺪﺍﺭﻡ !
ﺍﻣﺎ ….
ﺑﯿﺎﺩ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﻮﻓﺘﻢ ﮐﻪ :
ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﻴﻘﺮﺍﺭﯾﻬﺎﻣﻮ ﺩﯾﺪ
ﺍﻣﺎ …
چشماش بست !
به قدر هرچه گل دیدم ، مرا آزار کردی " تو "
خیانت را دوباره در دلم تکرار کردی " تو "
عجب دیوانه بودم من که بستم دل به چشمانت
و کار قلب این دیوانه را دشوار کردی " تو "
چقدر از التماسم پیش مردم آبرویم رفت
چقدر این چشم ها را پیش مردم خوار کردی " تو "
شنیدم بارها با دیگران بودی ولیکن حیف !!