من و تو .......
من و تو یک روز عاقبت به هم می رسیم
آن روز کی باشد و کجا ؟
بگذار که بگذاریم پایِ حکمتِ خودش
فقط
مهم آنست که من و تو یک روز به هم می رسیم
و من به اندازه همه این دلتنگیها
در آغوشِ تو گم خواهم شد …!
سایت عاشقانه...
من و تو یک روز عاقبت به هم می رسیم
آن روز کی باشد و کجا ؟
بگذار که بگذاریم پایِ حکمتِ خودش
فقط
مهم آنست که من و تو یک روز به هم می رسیم
و من به اندازه همه این دلتنگیها
در آغوشِ تو گم خواهم شد …!
"ﺁﺩﻡ ﻫﺎ "
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﻮﻧﺪ
.
.
باشه من به تو نمیام…
ولی عزیزم تو به خودت بیا…!!
بیادت بیار حرف هایی که به من میزدی
شاید روزی به اشباهت پی ببری …!
دلت تنگ یک نفر که باشد !
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد ،
و لحظه ای فراموشش کنی ،
فایده ندارد …
تو دلت تنگ است ،
دلت برای همان یک نفر تنگ است !
تا نیاید… تا نباشد …
هیچ چیز درست نمی شود …!!
حس آن ته سیگار مچاله
حس آن شاخه شکسته روی زمین
حس بیمار در کما رفته
حس آن بره که گرگ نشسته برایش به کمین
حس تنهایی زیر باران
حس خیس شدن
حس جان دادن تو خلوت
حس مرگ دارم امشب !
گاهی نگاهش که میکنی میبینی
دوستش داری، مهربان است و بی ریا …
در خیالت برای احساست به او، لباس عشق میدوزی !
اما هرجور که اندازه میگیری میبینی به قدوقواره اش نمیخورد
دلگیر میشوی، دوباره محاسبه میکنی
اما …
نه نمیشود، قدوقامت احساست به او، به پای عشق نمیرسد
دوباره اسیر تردید میشوی ،
آرام آرام احساست را کنار میزنی ،
و تنها میشوی …
با پیراهنی که هنوز اندازه "هیچکس" نیست ..
ﺩﻧﺪﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻟﻘﻪ رو ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺸﻴﺪ
ﺍﻭﻟﺶ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺑﻌﺪﺵ ﺣﺲ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﺎﺵ
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﻭ ﺍﻋﺼﺎﺑﺘﻪ …
ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ که
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻧﺪﻭﻧﯽ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ !.
و این درست حکایت بعضی از آدمای زندگیمونه
گاهی وقت ها
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
وَ برایش چای بریزی
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام
می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را ببینی
گاهی وقت ها…
آدم چه چیزهایِ ساده ای را
ندارد …..!!!!
"خداحافظ برای همیشه ….گوشی خاموش"
غم انگیزه وقتی هیچ فرصتی نداشته باشی که بفهمی اصلا چرا؟؟!!!
و غم انگیز تر وقتیه که کسی که دوستش داری
هیچ تلاشی برای نگه داشتنت نمیکنه !
چقدر مد شده این روزها رفتنهای بدونِ دلیل و توضیح از کسانی که
برای آمدنشان هزار دلیل و منطق می آورند!!
آدم وقتی عاشق شد …
چشمش خود به خود روی همه بسته میشه
اگه نشد ، اون عشق نیست …
آدم وقتی عاشق شد …
یه لحظه هم نمیتونه غم عشقش رو ببینه و آروم بگیره … !
اگه غیر از این شد ، اون عشق نیست …
آدمی که عاشق شد …
هیچ وقت با رفتن عشقش به آرامش نمیرسه … !
اگه رسید ، اون عشق نیست …
آدمی که عاشق شد …
آرامش رو فقط تو آغوش عشقش میبینه …!
اگه غیر از این شد ، اون عشق نیست …
آدم اگه عاشق شد ...
هیچ وقت اون عشق رو فراموش نمیکنه
حتی اگه ازش دور بشه و همه درهای بینشون بسته بشه …
اگه فراموش کرد ، اون عشق نیست …
آدمی که عاشق شد ، آدم نیست
اون فقط یه عاشقه !!!
تقصیر دلم بود نه چشمانم ، این قصه که تمام شد، باز هم اگر بخواهی میمانم
نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ،
شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راهاشکهایم ،
شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،
این حال و روز من است ، نیستی که ببینی این روزهای بی تو بودن است
تمام هستی ام تویی ،از لحظه ای که نیستی ، انگار که من نیز نیستم ،
انگار مدتی را با عشق زندگیکردم و بعد از تو ،مال این دنیا نیستم !
از آغاز نیز اهل دیار تنهایی بوده ام ،
تو رهگذری بودی و من با تو مدتی آشنا بوده ام
از کجا میدانستم اهل دل نیستی ، عشق را نمیشناسی و با من یکی نیستی ،
از کجا میدانستم که تنهامیشوم ، من بیچاره باز هم بازیچه دست غمها میشوم !
بیهوده میگردم به دنبالت ، با وجود تمام بی محبتی هایت ، باز هم میخواهمت ….!